زندگی نامه شهید عبدالصمد (محمود) فخّار
شهید عبدالصمد فخار، در سال ۱۳۴۰ در خانواده ای متوسط در شهرستان کازرون بدنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را با تحصیل و فعالیتهای مذهبی و حضور در مساجد و مبارزات مردمی علیه رژیم شاه، سپری کرد تا در اول جوانی و در سن ۱۷ سالگی شاهد به ثمر نشستن مبارزات مردمی و پیروزی انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (ره) باشد.
در پی پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل جهاد سازندگی، شهید فخار راهی کردستان شد ومدتی در جهاد سازندگی آن دیار مشغول به خدمت شد.
پس از آغاز جنگ تحمیلی در شهریور سال ۱۳۵۹ ، صمد فخار در سن ۱۹ سالگی ، به مدت سه ماه عازم جبهه نوسود شد و به نبرد با مزدوران بعثی پرداخت.
هنگام بازگشت از جبهه، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کازرون در آمد و در پادگان آیت الله دستغیب ، به آموزش نظامی برادران بسیجی ، مشغول شد.
در این زمان (سال ۱۳۶۱ ) و در سن ۲۱ سالگی در پیروی از سنت نبوی(ص) تشکیل خانواده داد. ثمره ی این ازدواج دو دختر به نامهای فاطمه و راضیه است.
شهید فخار هم زمان با فعالیت در پادگان، چندین مرتبه به جبهه اعزام شد، تا اینکه در سال ۱۳۶۲،به لشگر المهدی پیوست و تا زمان شهادت در گردان فجر، در عملیاتهای مختلف ،ادای وظیفه نمود.
شهید عبدالصمد فخار، عاشق جبهه بود و جبهه را منزلگاه دایمی خویش میدانست. از این رو پس از ازدواج تا زمان شهادت طی سه سال، تنها ۶ ماه را با خانواده خود گذراند و در این مدت، بسیار کم به کازرون مراجعت می نمود.
تنها بعد از عملیات کربلای چهار که بسیاری از دوستانش در آن شهید شدند برای مدتی کوتاه، به مرخصی آمد. در این ایام نیز دایماً در حسرت از دست دادن دوستان و جا ماندن از قافله شهدا بود و همواره می گفت: از روی پدر و مادر شهدا شرمنده ام و خجالت می کشم که به خانه شهدا بروم. به همین علت، این چند روز را هم به جایی نرفت و در خانه باقی ماند.
شهید فخار، جبهه را محلی برای رشد و تعالی و یک دانشگاه الهی می دانست. او خود در نامه ای به یکی از دوستان می نویسد:
«در اینجا (جبهه) روح و معنویت بچه ها بسیار عالی است. جز سخن خدا چیزی دیده نمی شود…، نمی دانی چه عشقی در این جبهه ها وجود دارد. اصلاً علاقه ای به آمدن ندارم. نه به خیال سه ماه هستم نه کم و بیش، بلکه تا پایان جنگ انشاءالله هدف و راه من، راه شهداست. آنقدر می مانم تا به آنها برسم و لباس سبزم کفنم شود».
شهید فخار، در طی مراحل مختلف جنگ ، در پست های متعدد فرماندهی ایفای وظیفه می نمود، ولی هرگز به واسطه ی فرمانده بودن خود را از دیگران متمایز نمیکرد؛ چنانکه یکی از همرزمان شهید، درباره وی می گوید:
«او همیشه در میان رزمندگان بود و هیچوقت خود را از نیروهایش جدا نمی دانست و هروقت مشکلی برایمان پیش می آمد مارا به صبر و استقامت فرا می خواند و خود به هرچه می گفت عمل میکرد.
پیش از عملیات هنگامی که می خواست نقشه عملیاتی را برای نیروها توجیه کند می گفت: «بچه ها هدف ما فقط خداست».
همواره بچه ها را به تداوم بر ذکر و دعا در حین عملیات سفارش می کرد. در عملیات، خود، پیشاپیش نیروهایش حرکت می کرد.در عملیات والفجر ۸ و در روز عملیات با اینکه زخمی شده بود به عقب نرفت و خود را برای مرحله بعدی عملیات آماده می کرد تا اینکه در مرحله بعدی عملیات، دوباره زخمی شد و به بیمارستان منتقل گردید».
سرانجام، فرمانده شهید، صمد فخار در مرحله ی سوم عملیات کربلای پنج و منطقه شلمچه، در غروب روز بیست و هفتم دی ماه سال ۱۳۶۵ به همراه شهید اصغر محمودیان و شهید هدایت الله محمودیان ، بر اثر اصابت خمپاره دشمن به آرزوی دیرینه ی خویش رسید و شاهد مقصود را در آغوش کشید.
فرمانده شهید، صمد فخار، هنگام شهادت تنها بیست و پنج سال داشت.
یادش باقی و راهش جاودان
وصایای شهید عبدالصمد فخار
از آن شهید سعید چند یادداشت و وصیت باقی مانده که به خانواده، همسر و فرزندان خود مرقوم داشته است. در ادامه برخی از این وصایا را از نظر می گذرانیم شاید که موجب بیداری و صفای درون و روشنی قلبمان باشد.
بسم الله اارحمن الرحیم
« و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین »
خدا را سپاس می گوئیم که در رحمت خود را به روی این بنده حقیر باز نموده و لطفش شامل حال ما شد.
سپاس او را که ما را به سوی خود هدایت کرد. الحمدا… که مرا هم جزء جهادگران در راهش قرار داده تا بدین وسیله سعادت رسیدن به قربش را داشته باشیم.
او را سپاس میگویم که بدین طریق گناهان ۲۵ ساله ام را مورد عفو و بخشش خود قرار می دهد. سپاس او را که نور خود را در قلب ما می افشاند و ما را از ظلمت جهل و نادانی که از همه طریق بوسیله شیطان رجیم بسویمان می آید، بیرون می برد و نور هدایت را در دیدگان و قلبمان افزون می کند و سپاس او را که ما را در همه حال از گزند شیطانهای انسی و جنی محفوظ داشت.
دردو بر پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد(ص) هدایتگر مردم از ظلمت به سوی نور. سلام و درود به پیشگاه ولی عصر حضرت مهدی(عج) و نائب بر حقش امام خمینی، این اسطوره تقوی و شجاعت و رحمت واسعه خداوند بر شهدای اسلام در طول تاریخ تا الان.
خدایا! شهادت میدهم به یگانگی تو و نبوت پیامبر(ص) و امامت ائمه اطهار(ع)، خدایا! شاهد باش که این را با عملم ثابت کرده ام.
مردم شهید پرور و امت قهرمان!
چند نکته ای را باید گوشزد کنم: بیشتر به خدای توجه کنید که جز رفتن به سوی او هیچ چیز دیگر به دردمان نمیخورد. دنیا را فدای آخرت کنید!
شهدا دیگر جای عذری برای ما باقی نگذاشتند. آنها گفتند و رفتند. عذر و بهانه برای هیچکس از این امت نیست که بعد از هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم و غمشان دنیا باشد.
ای انسانها!
شما نباید کارخانه ای باشید که فقط صبح و ظهر و شب بخورید و به همین حال ادامه دهید. بدانید که این کار مخصوص حیوانات است. چرا یک لحظه به فکر خویش نیستید مگر این دنیا برای شما و دیگران چه کرده است. مگر برای گذشتگان چه نمود که برای آیندگان بنماید؟!
ای انسان! تو خلق شده ای که خود را آرام کنی و به اعلی علیین برسانی.
ای برادر و ای خواهر که الان این وصیت نامه را می خوانی!
بدان که انسان بقول امام علی(ع) دو بار از یک مکان گندیده بیرون آمده، اول از کمر پدر و دوم رحم مادر. پس کبر و تکبرت برای چیست؟ غرور و غلو باطلت برای چیست؟! آیا شعورت همین قدر است که انسانیت را در پول و مقام دنیا که چند روزی بیشتر نیست پنداشته ای؟
به دوستانم توصیه می کنم که فقط برای رضای خدا کار کنید و مخلصانه برای این امت ستم دیده خدمت کنید. همیشه و در همه حال با هم مهربان باشید و قدر همدیگر را بدانید و مخلصانه پیرو خط امام باشید و رهنمودهای امام را گوش دهید. به روحانیت مبارز احترام گذاشته و همکاری لازم را بنمائید.
دوستانم! از شما تقاضا می کنم که جای خالی شهدا را پر کنید و سلاح خونین دوستانتان را بر دوش کشید و از آنها که هنوز به مصاف نبرد با مزدوران نیامده اند، تقاضا می کنم که حداقل سری به این مکان مقدس زده تا از نزدیک با روحیه رزمندگان آشنا شوند.
زیاد به زندگی دنیا تکیه نکنید. ساده زیست باشید که شما را مخلص خواهد کرد. با سختیها مبارزه کنید که پس از هرسختی آسانی است. خدا شمارا حفظ کند.
امت اسلام!
امام را تنها نگذارید و همیشه در خط او باشید که او ثمره اسلام است و تنها اوست که می تواند اسلام را نگهدارد. اگر در این انقلاب سهل انگاری کنید، خدای ناخواسته به قهر و غضب خدا دچار می شوید.پشتیبان روحانیت در خط امام باشید.
به خانواده ام، به پدر و مادرم!
مادر اگر چه فرزند عزیزی را از دست دادید ولی ناراحت نباشید، دعا کنید این قربانی نزد خدا قبول شود و خداوند هم از من و هم از شما قبول کند.
مادر!
در دوران زندگی رنجها کشیدید و در بزرگ کردن من سختیها تحمل نمودید، امیدوارم که این زحمات نزد خدا قبول شود. من امانت هستم نزد شما؛ من مال خدایم و هروقت مصلحت دید مرا خواهد برد. پس ناراحت نباشید. برای فرزندانم؛ ولی و سرپرست آنها خدا خواهد بود. اگر در دوران زندگی نافرمانی کرده ام، معذرت می خواهم.
مادر عزیزم!
در سوگ من محکم باش مثل حضرت زینب(س)؛ صبر کنید همچون او که تمام مصائب را دید و صبر کرد. گریه کن ولی بر مظلومیت حضرت فاطمه و علی(ع). بر مظلومیت اسلام گریه کن.
به دشمن نشان بده که فرزندم عاشقانه در راه رضای خدا به جهاد رفت. در تربیت خواهران و برادران کوشا باش که تربیت اسلامی بشوند.
از پدرم معذرت میخواهم و از او می خواهم که اول مرا حلال کند و بعد صبر کند و بداند که صمد به جبهه رفت تا بفهماند که فرزند اسلام است. آمد تا مظلومیت حسین(ع) را ثابت کند، آمد تا بی تفاوتها و آنهایی را که از مرگ می ترسند بیدار کند و بفهماند که زندگی دنیا پوچ و هیچ است.
اما ای برادران! از برادرانم می خواهم که خود را وقف انقلاب کنند و حافظ خون شهدا باشند و اگر می توانند اسلحه مارا که بر روی زمین افتاده بردارند. از شما تقاضا می کنم که اخلاق اسلامی را کاملاً رعایت کنید و زیاد به دنیا نچسبید که انسان را بیچاره می کند. به نماز و روزه اهمیت دهید.
از خدا طلب بخشش و توفیق عبادت برای شما می نمایم. از بابت زحماتی که در غیاب من برای خانواده ام کشیدید طلب بخشش می کنم
واما همسرم!
اگر در طول زندگی سهل انگاری کردم مرا ببخش. در مرگ من صابر باش. هر وثت فکر من افتادی تسبیحات فاطمه زهرا(س) را زمزمه کن. در تربیت فرزندانم کوشا باش. مانند حضرت زینب(س) مقاوم باش. من نه اولین کسی هستم که شهید می شوم و نه آخرین. بلکه این خون از اول بوده و تا قیامت ادامه خواهد یافت. انشاا… که در آینده بتوانید فرزندان خوبی تحویل اسلام و جامعه بدهید.
همسرم! در مقابل مشکلات صبر کن که صبر بالاتر از خون من است. امیدوارم که حضرت فاطمه(س) شما را شفاعت کند.
اما چند مطلب است که توقع رعایت آن را از خانواده ام دارم:
۱- در موقع به خاک سپردنم از دوستانی که مرا کفن می کنندمی خواهم که تکه ای از کفن حمزه را که پهلوی خودم دارم، در کفنم بگذارند و بعد کفنم را با شعارهای ا… اکبر، خمینی رهبر، یحب فاطمه، یحب علی، یحب حسین و یحب محمد(ص) رنگین کنند تا عشقم را باین صورت ابراز نمایم.
۲- زیارت عاشورا را قبل از دفنم بخوانند و در موقع دفنم زود عجله کنید تا زودتر به معبودم برسم.
منبع : کتاب عروس شهادت – یادمان شهدای خاندان بازیار و محمودیان – نوشته مهدی محسنی و مریم بازیار
سلام ودرود برشما
از ذکر مطالب مربوط به شهید فخار در سایت تان کمال تشکر دارم واجر شما با خود شهید.
شهید فخار علاوه بر موارد مزبور، چندین وصیت دیگر هم دارند که در آخرین وصیت وی توصیه ودرخواستی بسیار جالب دارند وآن اینکه وصیت نمودند که قبرشان فاقد سنگ و نام ونشان باشد بدبن مضمون؛
((قبر حقیر با یاد مظلومیت چهار امام در بقیع گلی وبی نام ونشان در میان شهدا جای دهید شاید این بتواند مظلومیت شیعه را ثابت واز گناهان حقیر بکاهد.))
واکنون پس از گذشت ۳۲ سال از شهادت وی هنوز قبر شهید فاقد نام ونشان است و در آغوش وجوار شهدای گلزار سید محمد، آرام گرفته است وبوی مظلومیت بقیع را می توان استنشاق نمود