آخرین خبرها
خانه ---» خبرنامه سایت ---» معرفی سایت

معرفی سایت

 
 
به نام زیبایی مطلق
قربان دست زخم خورده تان ،
که شما هم برایمان نوشتید . . .

با تقدیم سلام به بازدید کنندگان گرامی ؛
به لطف خداوند متعال توانستیم گوشه ای از خدمات ارزشمند و زندگی نامه ی درخشان سه بزرگوار، زنده یاد اباشهید دکتر حاج محمدحسن طاهری و شهید گران قدرش دانشجوی نخبه بسیجی مسعود طاهری و همچنین عموی بزرگوارش ، از سربداران و طلایه داران نهضت امام خمینی (ره) ، جانباز و آزاده سرافراز زنده یاد مهندس حاج رجبعلی طاهری  را به رشته ی تحریر درآوریم.
هرچند کلام اینجانبان عاجز از بیان همه جانبه ی آن عزیزان است، اما شاید توانسته باشیم ذره ای از وجود این گرانمایگان را از طریق این وبسایت به شما معرفی کنیم.
از شما دوستان عزیز و بازدید کنندگان محترم نیز خواهشمندیم با ارائه ی مدارک احتمالی موجود در نزدتان مانند: مقاله، خاطره ، دست نوشته، فیلم، عکس و… ما را در تکمیل سایت یاری نمایید؛ برای ارسال این مطالب میتوانید از بخش “ارتباط با ما” کمک بگیرید.
در انتها از همکاری، همراهی و همدلی شما عزیزان صمیمانه سپاس گزاریم و در انتظار بیان دیدگاه هایتان هستیم . از گل تا گله هر چه دل تنگتان فرمود ،  سامعیم. هر عزیزی مسئول آن است که خود می گوید و مینویسد و ما هم مسئول آنچه خودمان کفته ایم و نوشته ایم ، انشاالله هستیم .

Check Also

شهدا آمدند و مردم شهر پروانه شدند . . .

پیام رهبر معظم انقلاب درپی تشییع باشکوه پیکر مطهر شهدا با حضور حماسی مردم بسم …

۲ نظر

  1. مسعود نابغه ای بود که با کوتاهترین راه عارف و عاشق شد.آرامشی که در روح بزرگ او بود همیشه قوت قلب ما بود. لبخندهای فراموش نشدنیش به دل مینشست ومصاحبت با او باعث آرامش دل بود.
    زمانی که آخرین وداعو با او داشتم هرگز تصور نمیکردم کسی توان دور کردنشو از جمعمان داشته باشه !!!بازم لبخند….
    بله دوباره لبخندش این باورو که او کجا داره میره و به چه منظوری اینگونه محکم گام برمیداره رو ازم گرفت.
    مسعود تنها رفت…!!! اما با قلبی آرام واستوار اون موقع من مسعودو مثل کوه بزرگ و پا بر جا میدیدم و خودمو درمقابل او
    حقیرو حقیرتر . با اینکه قبل از اون جنگو تجربه کرده بودم مثل کودکی بودم در مقابل یک فرمانده بزرگ!!
    وقتی رفت خبری از بدرقه نبود وجالب این بود که خیلی راضی بنظر میرسید طوری که احساسم به من میگفت تو هم زیادی هسی و زودتر رفع زحمت کن . اما تا سوار ماشین نشد ونرفت نتونستم ولش کنم. عجیب بود تو ماشینم کس دیگری غیر از خودش نبود!!!!! فقط مسعود. بازم لبخند…..

    • با تشکر از خاطره زیبای شما
      این خاطره تحت عنوان بازم لبخند…. در دلنوشته و خاطرات دوستان شهید مسعود طاهری نیز قرار داده شد.
      مدیریت سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *