« ملامحمد عمر» رهبر طالبان سوار بر موتورسیکلتی از «عمارت فرمانروایی» در شهر مزار شریف افغانستان خارج شد و بعد از آن دیگر هیچکس او را ندید. زودتر از ملاعمر، «اسامه بنلادن» از نظرها پنهان شده است. همه مجاهدان عرب و افغان که روزگاری به پشتوانه حمایتهای سیاسی و نظامی آمریکا و عربستان اسلحه به روی ارتش سرخ شوروی گرفته بودند، به دنبال سرپناهی برای نجات از حملات جنگندههای آمریکایی میگردند. گروهی زیادی از آنها به شمال پاکستان در منطقه وزیرستان شمالی میروند، جایی که از نظر جغرافیایی تا اندازه زیادی به کوههای تورا بورا شباهت دارد. کوههایی که ۲۰ سال پیش از این، پناهگاهی برای آنها بود تا از بمباران جتهای شوروی در امان باشند.
یک سال پس از دربهدری اعضای القاعده در پاکستان، دولت بوشِ پسر اسب را زین میکند تا به سراغ صدام حسین برود .
دربارآل سعود که شناخت کافی از بافت قومیتی در عراق دارد به خوبی میدانست که با سرنگونی صدام حسین قاعدتا شیعیان این کشور باید حکومت را در اختیار بگیرند. سعودیها خبر داشتند که جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته به خوبی توانسته است در میان عراقیهای شیعه نفوذ و جریانهای مختلف سیاسی شیعه از صدر تا حکیم را به خود نزدیک کند و در نتیجه سرنگونی صدام حسین و به حکومت رسیدن شیعیان تنها میتواند به معنای توسعه نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران تمام شود. برای دربار آل سعود تنها یک راه وجود داشت که هر طور شده باید جلوی حمله آمریکا به عراق را بگیرد. اما بوش قسم خورده بود که حکومت صدام حسین را براندازد. به این ترتیب در بامداد اول فروردین ۱۳۸۲ موشکهای کروز و اسکاد آمریکایی حمله به عراق را آغاز کردند و کمتر از یک ماه بعد بغداد و رژیم صدام حسین سقوط کردند. حمله آمریکا به عراق این بار نتوانسته بود نظر مقامهای سعودی را جلب کند.
هرچقدر که سقوط صدام حسین برای سعودی ها گران تمام شده بود، برای برخی رهبران القاعده ارزشمند بود. هرج و مرج حاکم بر عراق برای آنها که جای مناسبی در پاکستان نصیبشان نشده بود، وسوسهکننده بود.
از اواسط سال ۲۰۰۳ نقل و انتقال اعضای القاعده به عراق آغاز شد. دو سال بعد که شیعیان در عراق به حکومت رسیدند و دولت نوری مالکی در حالی قدرت را در بغداد به دست گرفته بود که وابستگان رژیم ۳۰ ساله بعث در عراق به گوشه عزلت خزیده و در فکر بازگشت به دوران پرقدرت سابقشان بودند. دوران سیاهی که صدام حسین و حزب بعث در عراق حاکم کرده بودند عملا راه مستقیم و سیاسی حضور آنها در قدرت را مسدود کرده بود. آنها هم یک راه بیشتر پیش پایشان نبود؛ تضعیف دولت مالکی از راه ناامن کردن کشور. رهبران سابق ارتش و حزب بعث، برای پیشبرد برنامه شان به سراغ القاعدهایها رفتند که دو سال پیش و با سقوط صدام حسین به کشورشان آمده بودند. این حقیقت که این افراد عمدتا از اعضای رده پایین القاعده بودند این فرصت را در اختیار فرماندهان بعثی قرار میداد تا با سوء استفاده از کم سوادی آنها در آتش عقاید رادیکال سنی شان بدمند و این عده را علیه دولت شیعه مالکی بسیج کنند.
«حجی البکر البغدادی»، «ابوایمن العراقی»، «ابو احمد العلوانی» و «ابو عبدالرحمن البیلاوی» چهار افسر برجسته ارتش بعث صدام بودند که راه میانبر به اعضای القاعده را پیدا کردند.

حجی البکر البغدادی یکی ازفرماندهان ارتش بعث عراق بود که سابقه مبارزه علیه ایران در دوران جنگ تحمیلی در پروندهاش دیده میشود. ابوایمن العراقی یکی از افسران سازمان اطلاعات نیروی هوایی دوره صدام به شمار میرفت که بلافاصله پس از حمله آمریکا به عراق دفتر کارش را ترک کرد و در مخفیگاهی سکنی گزید. ابو احمد العلوانی هم که اطلاعات اندکی از او در دسترس است از افسران ارتش عراق در دوره صدام بود اما دقیقا مشخص نیست که در چه رسته و رده امنیتی یا عملیاتی فعالیت داشته است. این چهار فرمانده دوران صدام حسین، علاوه بر ارتباط گرفتن با اعضای القاعده موفق شدند تا برخی از رهبران سنیهای تندرو درعراق را با خود همراه کنند.
به این ترتیب «ابو ایوب المصری» و «ابوبکر البغدادی» دو چهره تندروی مذهبی از سوی رهبران حزب بعث مسوولیت تشکیل و جمعآوری نیروهای جهادی در عراق را برعهده گرفتند.
«ابوبکرالبغدای» مهمترین چهره جهادی در عراق که از دانشگاه بغداد دکترای علوم اسلامی داشت، با تسلط بر فقه سنی موفق شد عده قابل توجهی را جذب اندیشههای تروریستی اش کند. به این ترتیب مجموعهای از افسران حزب بعث و اعضای رده پایین و سابق القاعده موفق شدند در سال ۲۰۰۴ «جماعت توحید و جهاد» را بنیان بنهند. از ژانویه ۲۰۰۴ که جماعت توحید و جهاد پایهگذاری شد، زنجیره عملیاتهای تروریستی در عراق کلید خورد. هر چه این جمعیت با عضوگیری بیشتر از میان قبایل تندروی سنی که به دلیل برخی سیاستهای اشتباه دولت مالکی، به سوی رادیکالیسم سنی متمایل شده بودند، گستردهتر میشد، بمب گذاریها در عراق با شدت و سرعت بیشتری انسانهای بیگناه را در این کشور به کام مرگ میفرستد. براساس گزارشهای سازمانهای حقوق بشری در سال ۲۰۰۴ تقریبا روزانه ۴۰ عراقی در اثر انفجارهایی که سراسر عراق را به لرزه درآورده بودند، جانشان را از دست میدادند. همکاری افسران حزب بعث با رادیکالهای سنی در عراق تا سال ۲۰۰۶ ادامه پیدا کرد تا آن که مولفه جدیدی وارد این ارتباط شد.
با تحکیم قدرت جریان سیاسی شیعه در عراق، «بندر بن سلطان» که از آمریکا فراخوانده شده بود مسوولیت «شورای امنیت ملی» عربستان را برعهده گرفت. این نقل و انتقال نشان میداد که آل سعود خطر جدی را بیخ گوشش احساس میکند و بندر بن سلطان را فراخوانده تا آنها را نجات بدهد. بندر هم برای بازگشت مجدد توازن قوا در منطقه دست یاری به سوی دوستان سابقش دراز کرد.
«ابومصعب الزرقاوی» تبعه اردن که سالها پیش در افغانستان جنگیده بود، به «جماعت توحید و جهاد» اضافه شد. الزرقاوی در گام نخست این جمعیت را با دهها گروهک تروریستی دیگر در عراق پیوند داد و آنها را «شورای مجاهدین» خواند. وی اندک مدتی بعد این شورا را «شعبه القاعده در عراق» معرفی کرد و پیامهایی با عنوان «امیرالقاعده در عراق» صادر میکرد. با رهبری الزرقاوی نه تنها جریانهای تروریستی در عراق گسترش بیشتری پیدا کردند بلکه عملا ایدئولوژی حاکم بر این جریان دقیقا مطابق با خواست وهابیون آل سعود تغییر کرد.
از این جا به بعد تقریبا تمام جهادیهای عراق «تکفیری» شدند و آنهایی را که اعتقادی به گرایش سُنی تندرو نداشتند، کافر خواندند. به همین ترتیب، الزرقاوی در سال ۲۰۰۶ در پیامی صوتی به تمام شیعیان عراق اعلام جهاد کرد. این سیاستی بود که دقیقا از سوی بندر بن سلطان رئیس اداره امنیت آل سعود دیکته میشد. از منظر او، جمهوری اسلامی ایران با تقویت جریانهای شیعی در عراق ، جا را برای عربستان تنگ کرده است. رهبران اصلی القاعده که آن روزها در پاکستان به سر میبردند ، نمیتوانستند چنین تغییر ایدئولوژیکیای را که به نام القاعده اعلام شده بود، تاب آورند و به این ترتیب رسما اعلام کردند که جریان تحت رهبری الزرقاوی نسبتی با آنها ندارد. بیاد داشته باشیم که القاعده عمدتا دارای مانفیست مبارزه با آمریکاست.
اما این اردنی گوشاش به رهبران اصلی القاعده بدهکار نبود و کمر همت بسته بود تا شهرهای رمادی، فلوجه و بعقوبه در عراق را که به «مثلث سنی» مشهور هستند از حکومت مرکزی جدا کند. عملیات جداسازی به دستور الزرقاوی آغاز شد اما پیش از آن که آنها بتوانند مواضعشان در این سه شهر را تحکیم بخشند، هواپیماهای آمریکایی در حملاتی سنگین و در چند نوبت این سه شهر و از جمله مقر الزرقاوی در اطراف بعقوبه را بمباران کردند. یک روز بعد که سربازان ارتش آمریکا وارد بعقوبه شدند، جسد امیر القاعده عراق را پیدا کردند. شکست عملیات جداسازی مثلث سنی از بغداد، برگ بازنده دیگری برای وهابیون آل سعود بود.
داعش (مخفف : دولت اسلامی عراق و شام )

شاید عجیب باشد که بگوییم لبنان؛ طلیعه ظهور داعش شد! . دولت نوری المالکی در عراق با وجود اختلافهای زیادی که دامنه آن حتی به دیگر جریانهای شیعی عراقی رسیده بود همچنان بر سر کار باقی ماند. در حالی که سعودیها هنوز در حال طراحی استراتژیهایی برای بازگشت توازن قدرت در منطقه بودند، صفیر خطر گستردهتری آنها را متوجه خود کرد. ائتلاف ۱۴ مارس در لبنان که به عربستان نزدیک است در انتخابات پارلمانی لبنان شکست خورد و جایش را به ائتلاف ۸ مارس داد که «حزب الله لبنان» یکی از جدیترین عناصر آن به شمار میرود. به این ترتیب طی کمتر از ۱۰ سال دو دولت نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در منطقه بر سر کار آمده بودند.

آل سعود هنوز شکست ۱۴ مارس را باور نکرده بود که برخی از دولتهای خاورمیانه دچار انقلاب شده بودند.
بعد از زینالعابدین بن علی، دولت حسنی مبارک که روابط حسنهای با آل سعود داشت سرنگون شد. بعد از مصر، دومینوی انقلابهای عربی دقیقا به کنار دست عربستان رسید. بحرین و یمن که مدتها حیات خلوت ریاض به شمار میآمدند در سریعترین زمان ممکن در هرج و مرجی مطلق فرو رفتند. اگرچه توفان تغییرات سیاسی در خاورمیانه الزاماً در راستای منافع ایران نبود اما حکومتهایی رو به سقوط گذاشته بودند که همگی مناسبات حسنهای با آلسعود داشتند. از سوی دیگر، «اخوان المسلمین» که به دلیل قرائت خاص دینی شان، سالها با وهابیت آل سعود اختلاف داشتند، در تونس و مصر جای دولتهای نزدیک به آل سعود را پر کردند. روند سیاست در خاورمیانه کاملا حکام سعودی را ناامید کرده بود. آنها باید تا پیش از آن که دیر میشد فکری میکردند.
آنها اینبار دست نیاز به سوی دوستان سابق شان دراز کرد که همچنان در عراق حضور داشتند. حکام آل سعود میدانستند که این بار تنها عراق صحنه عملیات او نیست بلکه لبنان و سوریهای که تازه دچار ناآرامیهای سیاسی شده بود هم به میدان مشق عراق اضافه شدهاند. میدان گسترده نبرد، باعث شد تا میلیونها دلار از ریاض به سوی عراق سرازیر شود و البته به سوریه به همچنین . شورای مجاهدین که بعد از مرگ ابومصعب الزرقاوی به «ابوبکر البغدادی» رسیده بود، در کانون اصلی این کمکها قرار داشت. آنها وظیفه داشتند تا با عضوگیری گسترده از میان جمعیت سُنی ناراضی در عراق که از برخی سیاستهای تنگ نظرانه دولت مالکی به تنگ آمده بودند خود را برای روز موعود آماده کنند.
سعودی ها به خوبی میدانستند، دولت مالکی به دلیل ضعفهایی که در ۶-۵ سال گذشته بر پیکرش نشسته ضعیفتر از قبل شده است. از سوی دیگر، گسترش جنگ داخلی در سوریه فضای مناسبی را فراهم کرده بود تا با سرنگونی «بشار اسد» یکی از نزدیکترین حکومتهای منطقه به جمهوری اسلامی ایران، آب رفته را به جوی بازگردانند. به این ترتیب، استخبارات سعودی به رهبری بندر بن سلطان با نسخه جدیدی به ارتباط با تکفیریهای حاضر در عراق بازگشت. آنها ماموریت داشتند که مبارزه را با محوریت دو هدف عراق و سوریه پی بگیرند.
ارتش سوریه در شروع جنگ داخلی بهم ریخت و بخشی از آن حتی به عنوان نیروهای معارضه علیه دولت وارد جنگ شدند . دولت سوریه برای مقابله با تروریستها به اولویت بندی اهداف خود پرداخت و طبیعی بود که تمرکز قوای خود را به حفظ پایتخت و استانهای مهم اطراف آن مانند حمص ، حما ، حلب و استانهای ساحلی خود نظیر لاذقیه و طرطوس بدهد . خلاء مقاومت جدی و حضور ارتش سوریه در مناطق دور شرقی و تقریبا بیابانی که تنها مناطق آباد آن در اطراف رودخانه فرات و در استان دیرالزور واقع بودند و از طرفی جمعیت عمدتا سنی و ناراضی آنها سبب شد تا ابوبکر البغدادی شرایط خود را برای حضور نه تنها در غرب عراق یعنی استان الانبار بلکه در شرق سوریه نیز مهیا ببیند . به این ترتیب «شورای مجاهدین» در سال ۲۰۱۳ نام خود را به «دولت اسلامی عراق و سوریه» (داعش) تغییر داد تا بتواند عملیات خود را در دو کشور پوشش بدهد. متاسفانه داعش در این خلاء ، به سرعت پیش رفت.
تقریبا از میانه سال ۲۰۱۳ نخستین دسته از شبه نظامیان داعش که اکنون ملغمه ای بودند از عناصر سابق حزب منحله بعث عراق و متعصبان جاهل سلفی و به مدد چندین سال نبرد در عراق کاملا کارآزموده شده بودند ، از مرزهای شرقی سوریه وارد این کشور شدند. یگانهای داعش خیلی زود توانستند دیگر مخالفان مسلح در سوریه را که کمتر با جنگ و سلاح آشنایی داشتند عقب برانند و در بخشهای جنوب استان کرد نشین «حسکه» در شرق سوریه جبهه بگیرند.
این پیروزیهای سریع که برای رهبران داعش غیرمنتظره بود آنها را به این صرافت انداخت تا با گسیل تعداد بیشتری از نیروهایشان به سوریه، به مناطق بیشتری راه یابند و عرصه را بر دمشق و بشار اسد تنگ کنند. برای این نقل و انتقال گسترده نیاز بود تا فضایی امن در اطراف مرزهای عراق و سوریه فراهم شود تا داعش بتواند نیروهایش را به همراه سلاحهای سنگینی که در اختیار داشتند از عراق عبور دهند و وارد سوریه کنند. استان الانبار که مثلث سنی در آن قرار دارد در مرز عراق و سوریه واقع شده است.
نیروهای داعش که در این مناطق حضور دارند با درس گرفتن از شکستهای سابق، صبح اولین روز سال ۲۰۱۴ را با حملههایی ناگهانی به مراکز نظامی دولت عراق در شهرهای رمادی و فلوجه آغاز کردند. پیروزی داعش در این دو شهر به نحو اعجاب آوری سریعتر از پیروزی آنها در سوریه بود. داعش موفق شده بود در ظرف کمتر از ۴ ساعت استانهای الانبار در عراق و دیرالزور و حسکه در سوریه را به یکدیگر وصل کند و با خیال راحت نیروهایش را روانه سرزمین شام کند و در این بین دولت مالکی نتوانست به پیروزی جدی علیه داعش دست یابد .
با افزایش تعداد نیروهای داعش در سوریه، آنها حرکت از سرزمینهای شرقی را به سوی شمال سوریه آغاز کردند تا بتوانند شهر حلب دومین شهر مهم این کشور را فتح کنند.
داعش برای رسیدن به حلب ابتدا باید دیگر مخالفان مسلح بشار اسد را که سرزمینهای حد فاصل استان حلب و دیرالزور را در اختیار داشتند شکست میدادند. به این ترتیب، جنگی خونین میان جیش الاسلام، جیشالشام، ، جیش الحر ، جبهه النصره که همگی متشکل از شبه نظامیان اسلامگرا یا ملیگرا هستند از یک طرف و داعش از طرف دیگر به راه افتاد. نتیجه این جنگها تاکنون پیروزی تقریبا مطلق داعش بوده است. آنها تلاش میکنند که هر چه زودتر به حومه حلب برسند، جایی که ارتش بشار اسد تلاش میکند با کامل کردن محاصره حلب راه نفوذ به این شهر را برخود هموار کند.
حتی بلافاصله بعد از حضور حزب الله لبنان در جنگ داخلی سوریه به نفع بشار اسد ، استخبارات آل سعود دستور داد تا لبنان صحنه انتقامگیری فزایندهای شود. بیتردید، زنجیره انفجارهای اخیر در حومه جنوبی بیروت که سنتا از مراکز تحت نظارت حزبالله لبنان به شمار میرود نمیتواند با بندر بن سلطان بیارتباط باشد.
آخرین آزمون ؟!
آل سعود تاکنون پنج پرونده مهم سیاست امنیتی خارجی در ۳۰ سال اخیر را در دست داشته است.
در پرونده اول کمک به شکست ارتش سرخ شوروی و خروج از افغانستان بود مه با موفقیت به پایان برد.
در پرونده دوم که ممانعت از حمله آمریکا به عراق بود، نتوانست نمره قبولی بگیرد.
در پرونده سوم، قرار بود مثلث سنی عراق از دولت مرکزی جدا شود اما وی بار دیگر ناموفق ظاهر شد.
در پرونده چهارم که تشکیل داعش و سرنگونی بشار اسد است در دستان آنها قرار دارد. برای عربستان این ماموریت در این پرونده تقریبا به اندازه اهمیت پرونده اول است.
و اکنون که متوجه نتایج دمکراتیک انتخابات لبنان ، ریاست جمهوری سوریه و پارلمان عراق شده است آخرین برگ از پرونده های خود را با تمام ریسک هایش کلید زده است ، حمله همه جانبه داعش در حوزه سنی نشین شمال و غرب عراق و اتصال سرزمین های مزبور به شرق تصرف شده سوریه . به همین دلیل نه تنها تمام امکانات در اختیار داعش قرار گرفته است بلکه آنها از همه ظرفیتهایشان استفاده میکنند تا بتوانند با موفقیت از این پیچ عبور کنند. آل سعود دیگر نمیتواند بار دیگر شاهد شکست برنامههایش باشد. آنها جنگ شیعه و سنی را در عراق بهانه حملات خود قرار داده اند ، در حالیکه در مدت کوتاهی که از آغاز درگیریها می گذرد ثابت کرده اند که در وحشیگری های خود هیچ فرقی بین شیعه و سنی ندارند .
آل سعود برای پیروزی در نبرد آخر متوسل به تاکتیکی شده است که آنها را برای نخستین بار به شهرت رساند: تروریسم افراطی مذهبی!. عطش و طمع قدرت که عامل ایجاد و حفظ آل سعود از ابتدای ظهور منحوسش بوده است ، برای کامیابی در آخرین ماموریت اش، خاورمیانه را به دامچاله تروریسمی کور فرستاده است.
داعش ، موجودی است وحشی و خونریز که در اتمسفر ناامنی به حیات خود ادامه میدهد ، تقریبا هیچ دولتی برایش محترم نیست، آنها اخیرا دولت عربستان را هم تکفیر میکنند و می گویند باید کعبه و مقبره متبرک پیامبر اکرم ص را که مظهر شرک! شده اند را تخریب کنند .

و اکنون ورود داعش با طرح ریزی دقیق در حمله همه جانبه به عراق احتمالا با اهدف زیر دنبال می شود :
۱- تجزیه و جداسازی مناطق سنی نشین شمال و شمال غرب عراق از حکومت مرکزی
۲- اتصال مناطق شرقی عراق به مناطق تصرفی در شرق سوریه در استان های حسکه و دیرالزور و الرقه و یکپارچه سازی آن با بلااثر سازی قوانین مرزی بین عراق و سوریه
۳- در صورت عدم دستیابی به تجزیه کامل با توسعه ناامنی و استحکام نسبی مواضع از طریق غنیمت گرفتن پول ، سلاح و مهمات ارتش عراق ، اتصال به چاههای نفت و پالایشگاهها و فروش نفت به تجار ترکیه به قیمت ارزان ، اتصال به سدها و منابع برق و آب و رودخانه ها ، تضعیف روحیه عوام الناس با رعب و وحشت و به بردگی کشیدن مردم در مناطق ( مردم از شدت ترس مجبور به همکاری هستند وگرنه به وحشیانه ترین وضع کشته میشوند ) ، تجاوز به عنف به نام جهاد النکاح و . . . یعنی اقداماتی که در سوریه به طور کامل تجربه کرده است ، به گسترش قدرت خود می پردازد .
۴-آماده شدن برای توسعه ناامنی به جمهوری اسلامی ایران و حرکت به سوی مکه و مدینه برای پایه گذاری یک حکومت جهانی به اصطلاح «دولت اسلام»!
حالا به عنوان یک ایرانی از خود بپرسیم ، خط مقدم ما کجاست ؟
باید منتظر ماند و دید آیا سرنوشت آخرین ماموریت کثیف آل سعود که برای رفع حصر معنوی رژیم صهیونیستی و انتقال ناامنی به مناطق مسلمان نشین ، خصوصا مناطق شیعه نشین ، و کشتار مسلمین بدست مسلمین! و با پول مسلمین! و با سلاح مسلمین ! و به سرنوشت داعش گره خورده است به سرانجام غلبه آنها خواهد انجامید؟
به یقین باطل نابود شدنی است و پیروزی از آن حق است .
منبع :
اقتباسی از مقاله آقای سیامک کریمی و تحلیل ادمین
بسمه تعالی
می توان دریافت که چرا امام راحل,شیعه و سنی را برادر یکدیگر معرفی می نمود. از تفرقه بوجود امده چه مسایلی که بوجود نیامده است. تشکیل داعش اصلا توجیه منطقی ندارد مگر این ایده که تفرقه انداز و حکومت بکن.